کوی وفا
ساحل

بادبان سفید قایق ها

گاه می لرزد از وزیدن باد گوییا قلب آن پشیمان است که گناهش دوباره آمده یاد

روی شنها ی نرم ، موجی سرد می کشد سینه ،میشود خاموش مثل عاشق ،که چون به یاررسد

روی پا هاش می رود از هوش زیر نیم رنگ سرخ غروب ساحلی دور آیدم به نظر بر افق های دور دست خیال

مرغ اندیشه ام گشاید پر می نشاند به دوش خویشتنم می برد از سویی به یک سو یم خستگی چون در اردش از پای

می پرد سوی یار مهرویم .... قایقی دور گشته از ساحل قایقی دیگر امده از سفر باز هم ماسه های سرد کنار

دامن موجها کشند بر سر... سایه ای محو، سایه ای بی رنگ ز من افکنده ،ماه، بر شن ها گویی این سایه ، نقش

روح من است که شده زرد و زار از غم ها هیچ نا ید صدایی از ساحل دهر رفته به خواب ناز فرو

نه... من اینجا هنوز بیدارم تازه رفته است فکر من سوی او

سکوت از کوی وفا

 منبع: ( احمد شاملو) تقدیم به ساحل عزیزی که موج او را می پرستد.




| *| نوشته شده در شنبه 83/10/5 و ساعت 9:57 صبح توسط سکوت | نظر


kooyevafa

سکوت

kooyevafa

http://kooyevafa.ParsiBlog.com

کوی وفا

ساحل - کوی وفا

کوی وفا

سکوت

کوی وفا

قالب بلاگفا

قالب پرشین بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog