گوشه چشمي به سوي گوشه نشينان کن مهدي جانکه اين گوشه جز تو کس پناه ندارد مهدي جانالسلام عليک يا بقيه الله في ارضه دلم قرار نمي گيرد از فغان بي توسپندوار زكف داده ام عنان بي توز تلخ كامي دوران نشد دلم فارغز جام عيش لبي تر نكرد جان بي تونسيم صبح نمي آورد ترانه شوق سر بهار ندارند بلبلان بي توشعله آتش هجران تو جان مي سوزد وز فراق تو دل پير و جوان مي سوزداين چه درد است كز او خون جگر مي ريزدوين چه سوز است كز و جان جهان مي سوزد(امام رضا(عو مفزع العباد في الهدايه النادامام پناه بندگان خدا در گرفتاريهاي سخت استدر آن دلي كه هواي تو نيست آن دل نيستهر آن سري كه فداي تو نيست قابل نيستبراي سجده كوي تو آمدم به وجودوگرنه حاجت ديگرمرا از اين گل نيستحديث روي تو را دوش با صبا گفتمبگفت صورت يوسف تو را مقابل نيست