بسم رب الرمضان

داشتم توی خیابون قدم می زدم که چشمم افتاد روی بیل برد که روش
نوشته شده بود ..چند روزی اسمان نزدیک است لحظه ها را دریاب....
با خودم فکر کردم ای کاش همیشه میشد مثله بچه های تازه متولد شده
پاک و معصوم بود ..همیشه میشد توی خوابمون فرشته ها پر میزدند
که با دیدن اونها بی اختیار لبخند روی لبهامون خونه کنه....

اومدم خونه..یکمی خسته بودم ...باید واسه ماه رمضون خودمو
اماده کنم ..مهمتر از همه اینکه شب مهمون داریم اخه امروز
تولدمه اولین سالی که کنار همسر مهربونم جشن میگیرم...
