مادرم آماده مي شود به بهشت زهرا برود
آمروز پسر همسايه مان شهيد شد
اما اين باعث نمي شود كه ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب سواري دعوت نكند
و براي سگش بستني نخرد
شاپورخان اما عاشق فيلم هاي سرخ پوستي است
و اين را از افتخاراتش ميداند
كه در آمريكا همبرگر را درست تلفظ كرده است
شاپورخان به مشتري هايش سيگار وينستون تعارف ميكند
و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا پايين نمي آيد
او فكر مي كند هنوز هم خرمشهر
دست عراقي هاست !
و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده اند
به خانه بر مي گردم
تلويزيون دعا بي نام و نشان ها ميخواند
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست
امسال به ساعت هاي كاسيو اطمينان كرديم
و نماز صبحمان قضا شد !
امسال متولي هاي مسجد و امام زاده با هم مسابقه گذاشتند
و همه از رساله امام يك جور سوال دادند
تلويزيون هاي رنگي
سشوار
هدف بالا بردن معلومات است
كودكان شش ماهه هم مي توانند شركت كنند
...