به نام وجودی که وجودم ز وجودش به وجود آمده است
سلام ،در آستانه ی شهادت ششمین اختر تابناک امامت
امام جعفر صادق(ع)قرار داریم،اختری که شیعه بودنمون
از باران رحمت ایشون سیراب شده و باید قدرش رو بدونیم
امروز دست به قلم شدم تا از شیعه بودن خودم بنویسم
امروز اینجام ولی نه مثله گذشته ، یادم وقتی از مکه برگشتم
آبجی نرگسم گفت: سکوت مواظب باش احساسی رو که
بدست آوردی با گناه از دست ندی ولی امروز می خوام
بگم شرمنده ی خدا هستم چرا که اونقدر گناه گریبان
من رو گرفته که عذاب وجدان هم درونم خشکیده
امروز دست به قلم شدم از گوهر عشق کمک بگیرم
ازش بخوام احساس بنده بودن رو بهم برگردونه
الهی به زیبایی سادگی
به والایی اوج افتادگی
رهایم مکن جز به بند غمت
اسیرم مکن جز به آزادگی (ق.امین پور)
اونقدر قلبم سیاه شده که نمی دونم حتی باید چه دعایی بکنم
امروز همون بقیعی که خودش کمکم کرد زیارتش کنم
با خون آقا روشن میشه ..دیشب دوباره خواب دیدم که
من رو از بقیع بیرون کردن و نگذاشتند زیارت کنم
از تموم کسایی که به کوی وفا میان عاجزانه می خوام
واسم دعا کنید که بد جوری محتاج احساس بندگی هستم
چون یکی از دوستام در خواست داشت مطلب امروزم عاشقونه باشه
یه شعر از آقای قیصر امین پور با نام غزل دلتنگی مینویسم:
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند،غرورم
یک عمر پریشانی دلبسته به مویی
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش
نو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
التماس دعا سکوت از کوی وفا