یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کربی بحق اخیک الحسین
محرم اغاز شده بود ..احساس کرد هیچ احساسی ندارد
حتی غم ...یاد گرفته بود هرسال محرم گریه کند
اما امسال اشکی در چشمانش نداشت
میدانست چرا..خوب میدانست .کاری کرده بود که گناهش
قلب او تسخیر کرده و اشک را بر چشمانش حرام
حسین (ع) را داشت ولی با کوله باری از گناه عازم محرم بود
دیگر طاقت نداشت.. چیزی را در قبال گناهش بخشیده بود
که ارزش زیادی داشت او لذت دنیا را خریده بود
خواست توبه کند ولی ترسید میدانست خداوند تواب است
ولی ترسید دوباره گناه او را آلوده کند
لباسهایش را پوشید ...روز عاشورا نزدیک بود
خیابانها از هیئت ها شلوغ...بی هدف راه افتاد
به مسجدی رسید بی اختیار وارد شد ..روضه ی
علی اکبر می خواندند...جوانی به سن و سال او
ولی اینهمه تفاوت معرفت علی اکبر کجا و او کجا
خسته بود ..ناگهان مداح خواند از چیزی خواند که او
به خاطر دنیا آن را باخته بود ...از کربلا گفت
به شش گوشه که رسید اشکش سرازیر شد
او داشت گریه میکرد....
و عاشورا دوباره آمد ولی متفاوت تر از هر سال
او دیگر در دنیای مادی نبود او امسال کنار شش گوشه
با حضرت زهرا(ع) همدردی میکرد
او گریه میکرد....
کاش روزی بیاد که من هم در صحن بین الحرمین
دیوانه وار حسین اربابم رو صدا کنم
از همگی شما التماس دعا دارم
اینبار احتمال داره سکوتم در وبلاگ طولانی بشه
اگه سکوت دیگه در وبلاگش حرف نزد حلالش کنید
واسه یه مدت طولانی خدا حافظ و التماس دعا
سکوت حقیر از کوی وفا