کوی وفا
تا ابد دوستت دارم

به نام هستی دهنده ی عشق

کنار پنجره نشسته بودم ، احساس غریبی داشتم ، مثله یه پرنده .

توی تمومه وجودم احساس پرواز رخنه کرده بود

فضا همه از من بود و از عشق و از حضور

دلم می خواست یه بار دیگه حسش کنم

دلم می خواست بازم منو می دید

و من هم اونو ....

وحالا

من موندمو تنهایی و عشقش که منو باهاش آشنا کرد و

بار دیگه انتظاری که جان سوز تر از قبله

دفتر شعرمو برداشتم کنار پنجره

نشستم و خوندم و خوندم

من و خورشید و غم

در امتداد شبیم

ودر

حضور دل انگیز خاطره ها برای آزادی کبوتران هستی

چه زود به نیایش رسیده ایم..........

شب به امتداد نبودن رسیده است

و من وخورشید و عشق

در امتداد بودن بــــه

خدا رسیده ایم

یه لحظه احساس کردم غم دوریش رو نمی تونم تحمل کنم

داشتم دیوونه میشدم ،دفتر رو بستم، رفتم سر

یخچال، یه چیزی خوردم زدم زیر گریه

همه چیز بوی عشقمو میداد

به هر چیز نگاه کردم

فقط اونو دیدم

اونی که دعوتم کرد و بهم جرات داد تا بندگیشو کنم

حالا آرومم چون میدونم کنارمه وهمیشه

تا ابد کنارم می مونه

دوستت دارم

تا ابد

سکوت از کوی وفــــــــا




| *| نوشته شده در سه شنبه 84/5/11 و ساعت 7:43 صبح توسط سکوت | نظر


kooyevafa

سکوت

kooyevafa

http://kooyevafa.ParsiBlog.com

کوی وفا

تا ابد دوستت دارم - کوی وفا

کوی وفا

سکوت

کوی وفا

قالب بلاگفا

قالب پرشین بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog