به نام کعبـــــــــه ی مقصود
وای، سلام به همه..بازم مزاحم همیشگی..می خواستم متنی راجع به پیامبر اسلام بنویسم
و عید رو تبریک بگم..پس چند خط می نویسم وبعدش خبر خصوصیمو عمومی میکنم.
غنچه ی نیلوفران برکه به خنده گشوده شد..آسمان رنگی بسان نور یافت...
و عشق ظهور کرد
اینک دستان پر تپش جبرائیل پر از نور گشت...میکائیل اشک شوق ریخت..
اسرافیل در صور خود آهسته دمید مبادا زمین از صدای خوشحالیش جان از کف دهد..
و عزرائیل برای اولین بار پیغام آور زندگی بود
محمـــــــد(ص) ظهور کرد
فنا معنی خود را به هستی داد و ظلم به انتهای نیستی رسید و
دنیا به عرش نزدیک شد
پیامبر اخرین برگ نبوت واول مشق عشق به دنیـــــــا آمد.
ببخشید، از بس خوشحالم دیگه مخم کار نمیکنه...من یکی از بهترین ملاقات های زندگیموانجام دادم
و با استاد عزیز، اُم الشعرا خانم راد هوش روبه رو شدم
باید بگم خدا در خانه ی زیبا وکوچک او به نمایش هستی پاسخ محبت داده بود
شاید روز عید باشه واین حرفها بیهوده ولی قصدم این بود که چند بیتی از اشعار ایشون رو بنویسم وبگم
هیچ کس مثل ایشون نتو نسته بود من رو تحت تاثیر قرار بده و من یک شاعر واقعی رو در حالیکه تپش ایام
بر چهره اش خطوط عشق انداخته و اشک در چشما نش لبخند زده را ملا قات کردم اگر او اینچنین ساده است پس پیامبر او چگونه خوا هد بود؟؟؟؟؟
در مدح پیامبر بزرگ اسلام
شکفت غنچه ی تو حید بر لبان محمد
نزول گشت کتاب خدابه شان محمــــــــد
نمای رحمت یزدان وجلوه های حقیقت
ظهور کرد بر اندیشه و روان محمــــــد
پیمبران اولی العزم چیده اند یکایک
شکوفه های رسالت ز بوستان محمد
نیامده است و نیاید دگر به عالم هستی
کسی زمنزلت ومرتبت بسان محمــــــــد
و.......
از استاد گرانقدر خانم رادهوش
عیـــدتون مبارک
التـــــــــــماس دعا
سکوت از کوی وفــــــــــــــا